خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (فرزند) پسر
[اسم]
der Sohn
/zoːn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Söhne]
[ملکی: Sohn(e)s]
1
(فرزند) پسر
1.Das ist Hans, mein Sohn.
1. این هانس است، پسر من.
2.Sie möchte, dass ihr Sohn Ingenieur wird.
2. او دوست دارد پسرش مهندس شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
sohle
sogleich
sogenannt
sogar
sog
solange
solar
solaranlage
solarenergie
solarium
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان