خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حافظه
[اسم]
der Speicher
/ˈʃpaɪ̯çɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Speicher]
[ملکی: Speichers]
1
حافظه
1.Ich habe den Speicher meines Computers erweitert.
1. من حافظه کامپیوترم را گسترش دادم.
2.Sie können die Installation nur fortsetzen, wenn genug Speicher vorhanden ist.
2. آنها تنها در صورتی میتوانند نصب را ادامه بدهند که حافظه کافی موجود باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
speichel
speer
speditionsfirma
speditionsbranche
spedition
speicherkapazität
speichern
speien
speise
speisekarte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان