خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنامه اجرا
[اسم]
der Spielplan
/ˈʃpiːlˌplaːn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Spielpläne]
[ملکی: Spielplan(e)s]
1
برنامه اجرا
برنامه تئاتر
1.Das erste Problem war der Spielplan.
1. اولین مشکل برنامه اجرا بود.
2.Sie müssen den Film auf den Spielplan setzen.
2. آنها باید فیلم را در برنامه اجرا قرار بدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
spielleiter
spielfilm
spielfigur
spielfeld
spielerisch
spielplatz
spielregel
spielsachen
spielware
spielzeug
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان