خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محوطه بازی
[اسم]
der Spielplatz
/ˈʃpiːlˌplaʦ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Spielplätze]
[ملکی: Spielplatzes]
1
محوطه بازی
زمین بازی
1.Die Kinder sind auf dem Spielplatz.
1. بچهها در محوطه بازی هستند.
2.Spielplätze gefallen kleinen Kindern.
2. بچههای کوچک محوطههای بازی را دوست دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
spielplan
spielleiter
spielfilm
spielfigur
spielfeld
spielregel
spielsachen
spielware
spielzeug
spieß
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان