خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسپانسر
[اسم]
der Sponsor
/ˈʃpɔnzoːɐ̯/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Sponsoren]
[ملکی: Sponsors]
[مونث: Sponsorin]
1
اسپانسر
حامی مالی
مترادف و متضاد
Finanzier
Geldgeber
1.Der Filmemacher war auf der Suche nach einem Sponsor.
1. کارگردان در جستجوی یک حامی مالی بود.
2.Der Sportverein braucht Geld und sucht einen neuen Sponsor.
2. باشگاه ورزشی به پول نیاز دارد و به دنبال اسپانسری جدید میگردد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sponsern
splitterpartei
splitternackt
splittern
splitterfasernackt
spontan
spontaneität
sporadisch
spore
sporn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان