خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمقدمه
[صفت]
spontan
/ʃpɔnˈtaːn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: spontaner]
[حالت عالی: spontansten]
1
بیمقدمه
خودجوش
1.Er trifft spontane Entscheidungen.
1. او تصمیمهای بیمقدمهای میگیرد.
2.Seine unmittelbare, spontane Reaktion war positiv.
2. واکنش بلافاصله بیمقدمهاش مثبت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
sponsor
sponsern
splitterpartei
splitternackt
splittern
spontaneität
sporadisch
spore
sporn
sport
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان