خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرد و خاک
[اسم]
der Staub
/ʃtaʊ̯p/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Stäube]
[ملکی: Staub(e)s]
1
گرد و خاک
1.Ich habe überall Staub gewischt.
1. من در همهجا گرد و خاک را تمیز کردم.
2.Unter dem Schrank liegt viel Staub.
2. زیر کابینت پر از گرد و خاک است.
تصاویر
کلمات نزدیک
stau
statut
statussymbol
status
statur
staub aufwirbeln
stauben
staubig
staubsaugen
staubsauger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان