خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نادختری
[اسم]
die Stieftochter
/ˈʃtiːfˌtɔχtɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Stieftöchter]
[ملکی: Stieftochter]
1
نادختری
دخترخوانده
1.Ich sehe meine Stieftochter eine Stunde pro Woche.
1. من دخترخواندهام را هر هفته یک ساعت میبینم.
2.Ihre Stieftochter ist drei Jahre alt.
2. نادختری او سه سالش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
stiefsohn
stiefel
stickig
stickgarn
stickerei
stiefvater
stieglitz
stiel
stier
stieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان