خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توقف
[اسم]
der Stillstand
/ʃtˈɪlstant/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Stillstände]
[ملکی: Stillstandes]
1
توقف
وقفه
1.Die Zeit kennt keinen Stillstand.
1. زمان هیچ وقفهای نمیشناسد.
2.In der Wissenschaft gibt es keinen Stillstand.
2. در علم هیچ توقفی وجود ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stille post
stellplatz
startfeld
stammtisch
stammgast
strafraum
streckenrekord
studienreise
süßstoff
tannenzweig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان