1 . سرافراز 2 . سرافرازی
[صفت]

stolz

/ʃtɔlt͡s/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: stolzer] [حالت عالی: stolzesten]

1 سرافراز مفتخر

مترادف و متضاد majestätisch selbstsicher
  • 1.Die bestandene Prüfung machte ihn sehr stolz.
    1. امتحان قبول‌شده او را خیلی سرافراز کرد.
  • 2.Er war eine stolze Erscheinung.
    2. او یک آدم سرافراز بود.
stolz auf jemanden/etwas sein
به کسی/چیزی افتخار کردن
  • 1. Er ist stolz auf seine Erfolge.
    1. او به موفقیتش افتخار می‌کند.
  • 2. Ich bin stolz auf dich. Das hast du sehr gut gemacht.
    2. من به تو افتخار می‌کنم. تو این را خیلی خوب انجام دادی.
[اسم]

der Stolz

/ʃtɔlt͡s/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Stolzes]

2 سرافرازی افتخار

  • 1.Der Junge ist der Stolz seiner Mutter.
    1. پسر افتخار مادرش است.
  • 2.Wir brauchen etwas Stolz und Loyalität.
    2. ما به کمی سرافرازی و وفاداری نیاز داریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان