خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرافراز
2 . سرافرازی
[صفت]
stolz
/ʃtɔlt͡s/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: stolzer]
[حالت عالی: stolzesten]
1
سرافراز
مفتخر
مترادف و متضاد
majestätisch
selbstsicher
1.Die bestandene Prüfung machte ihn sehr stolz.
1. امتحان قبولشده او را خیلی سرافراز کرد.
2.Er war eine stolze Erscheinung.
2. او یک آدم سرافراز بود.
stolz auf jemanden/etwas sein
به کسی/چیزی افتخار کردن
1. Er ist stolz auf seine Erfolge.
1. او به موفقیتش افتخار میکند.
2. Ich bin stolz auf dich. Das hast du sehr gut gemacht.
2. من به تو افتخار میکنم. تو این را خیلی خوب انجام دادی.
[اسم]
der Stolz
/ʃtɔlt͡s/
غیرقابل شمارش
مذکر
[ملکی: Stolzes]
2
سرافرازی
افتخار
1.Der Junge ist der Stolz seiner Mutter.
1. پسر افتخار مادرش است.
2.Wir brauchen etwas Stolz und Loyalität.
2. ما به کمی سرافرازی و وفاداری نیاز داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
stolpern
stollen
stola
stoffwechsel
stofftier
stolzieren
stopfen
stopp
stoppel
stoppelig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان