خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مخالفت کردن
2 . سیخ شدن (مو)
[فعل]
sich sträuben
/ˈʃtʁɔɪ̯bn̩/
فعل بازتابی
[گذشته: sträubte]
[گذشته: sträubte]
[گذشته کامل: gesträubt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
مخالفت کردن
خودداریکردن
مترادف و متضاد
sich sperren
sich widersetzen
sich gegen etwas (Akk.) sträuben
با چیزی مخالفت کردن [از چیزی خودداری کردن]
1. Mein Hund sträubt sich gegen das Gehen an der Leine.
1. سگم از راهرفتن با قلاده خودداری میکند.
2. Wer sträubt sich dagegen?
2. چه کسی با آن مخالف میکند؟
2
سیخ شدن (مو)
راست شدن (مو)
مترادف و متضاد
sich aufrichten
1.Das Fell der Katze sträubte sich, als sie Angst bekam.
1. موی گربه وقتیکه ترسید، سیخ شد.
2.Vor Angst sträubten sich ihr die Haare.
2. موهایش از ترس سیخ شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
strähnig
strähne
sträfling
sträflich
struppig
strömen
strömung
stube
stubenfliege
student
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان