خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لجوج
[صفت]
stur
/ʃtuːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sturer]
[حالت عالی: stursten]
1
لجوج
یکدنده
1.Das sture Kind weigerte sich, sein Gemüse zu essen.
1. کودک لجوج از خوردن سبزیجاتش امتناع کرد.
2.Er bleibt stur bei seiner Meinung.
2. او یکدنده روی نظرش میماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
stupsnase
stupsen
stups
stundung
stundenweise
sturheit
sturm
sturz
sturzbach
sturzbesoffen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان