خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرار
[اسم]
der Termin
/tɛʁˈmiːn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Termine]
[ملکی: Termin(e)s]
1
قرار
قرار ملاقات، وقت (دکتر)
مترادف و متضاد
Besprechung
Meeting
Treffen
einen Termin festsetzen/vereinbaren/machen/haben/absagen/...
یک قرار مشخص کردن/هماهنگ کردن/گذاشتن/داشتن/کنسل کردن/...
1. Am besten machen wir sofort einen Termin.
1. بهتر است که ما بلافاصله قرار بگذاریم.
2. Der Termin wurde jedoch in letzter Minute abgesagt.
2. البته قرار در آخرین دقیقه کنسل شد.
3. Ich habe heute einen Termin beim Zahnarzt.
3. من امروز وقت دندانپزشک دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
teppichboden
teppich
tenor
tennisspieler
tennisball
terminal
terminkalender
terminus
terpentin
terpentinöl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان