خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عنوان
2 . لقب
[اسم]
der Titel
/ˈtiːtl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Titel]
[ملکی: Titels]
1
عنوان
1.Den Titel ihres neuesten Buches kenne ich nicht.
1. من عنوان کتاب جدید او را نمیدانم.
2.Wie heißt der Film? – Ich weiß den Titel nicht mehr.
2. اسم فیلم چیست؟ - من دیگر عنوانش را نمیدانم.
2
لقب
عنوان، سمت
1.Mein Titel ist Doktor oder Herr Vizepräsident.
1. لقب من دکتر یا آقای معاون رئیس جمهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tischtennisplatte
tischtuch
tischtennis
tischmitte
tischlerei
titte
titulieren
tja
toast
toastbrot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان