خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شاهد عقد
[اسم]
der Trauzeuge
/ˈtʀaʊ̯ˌʦɔɪ̯ɡə/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Trauzeugen]
[ملکی: Trauzeugen]
[مونث: Trauzeugin]
1
شاهد عقد
1.Die Trauzeugen kamen zu spät.
1. شاهدهای عقد بسیار دیر آمدند.
2.Mein Bruder war Trauzeuge bei meiner Hochzeit.
2. برادرم در ازدواجم، شاهد عقد بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
trauung
traurigkeit
traurig
traumhaft
traumwohnung
trecker
treff
treffen
treffend
treffer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان