خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جدایی
[اسم]
die Trennung
/ˈtʀɛnʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Trennungen]
[ملکی: Trennung]
1
جدایی
1.Die Trennung von der Familie war schwierig.
1. جدایی از خانواده سخت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
trennen
trennbar
trendig
trend
trenchcoat
treppe
treppenhaus
treppenreinigung
tresen
tresor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان