خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دور زدن
2 . انداختن
[فعل]
umfahren
/ʊmˈfaːʁən/
فعل بی قاعده ضعیف
فعل گذرا
[گذشته: umfuhr]
[گذشته: umfuhr]
[گذشته کامل: umfahren]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
دور زدن
چرخ زدن
1.Sie haben die große Stadt umfahren, um nicht im Berufsverkehr stecken zu bleiben.
1. آنها یک شهر بزرگ را برای اینکه در ساعت شلوغی گیر نیفتند، دور زدند.
2.Sie hat den ganzen See mit dem Rad umgefahren.
2. او تمام دریاچه را با دوچرخه دور زد.
2
انداختن
به زمین انداختن
مترادف و متضاد
werfen
1.Der Betrunkene hat den Mann umgefahren.
1. فرد مست یک مرد را به زمین انداخت.
2.Sie haben ein Verkehrsschild umgefahren.
2. آنها یک تابلوی راهنمایی و رانندگی را انداختند.
تصاویر
کلمات نزدیک
umeinander
umdrehung
umdrehen
umdenken
umdatieren
umfallen
umfang
umfangreich
umfassen
umfassend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان