خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجرایی کردن
[فعل]
umsetzen
/ˈʊmˌzɛt͡sn̩/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: setzte um]
[گذشته: setzte um]
[گذشته کامل: umgesetzt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
اجرایی کردن
عملی کردن
مترادف و متضاد
ausführen
verwirklichen
1.Er hat den Vorschlag umgesetzt.
1. او پیشنهاد را عملی کرد.
2.Sie setzte ihren Plan um und kaufte ein Haus.
2. او برنامهاش را اجرایی کرد و یک خانه خرید.
تصاویر
کلمات نزدیک
umseitig
umsehen
umschütten
umschwung
umschulung
umsetzung
umsicht
umsichtig
umsiedeln
umso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان