Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . اجرا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Umsetzung
/ˈʊmˌzɛt͡sʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Umsetzungen]
[ملکی: Umsetzung]
1
اجرا
تحقق
مترادف و متضاد
Verwirklichung
Vollstreckung
1.Die Umsetzung der neuen Strategie wird ein paar Wochen dauern.
1. اجرای راهبرد جدید چند هفتهای طول میکشد.
2.Sie behindert die wirksame Umsetzung unserer Gemeinschaftsprogramme.
2. شما مانع تحقق موثر برنامههای مشترکمان میشوید.
تصاویر
کلمات نزدیک
umsetzen
umseitig
umsehen
umschütten
umschwung
umsicht
umsichtig
umsiedeln
umso
umsonst
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان