خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشوب
2 . اضطراب
[اسم]
die Unruhe
/ˈʊnˌʀuːə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Unruhen]
[ملکی: Unruhe]
1
آشوب
نا آرامی
1.Der Regierungswechsel führte zu starken Unruhen.
1. تغییر دولت به آشوب های جدی انجامید.
2
اضطراب
ناراحتی، نگرانی
1.Er zeigte seine innere Unruhe nicht, obwohl er Angst hatte.
1. او اضطراب درونی اش را نشان نمی داد، با وجود اینکه او ترس داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
unrentabel
unreif
unregelmäßigkeit
unregelmäßig
unredlichkeit
unruhig
uns
unsachlich
unsauber
unscharf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان