خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تک
[صفت]
vereinzelt
/fɛɐ̯ˈʔˈaɪ̯nʦl̩t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: vereinzelter]
[حالت عالی: vereinzeltesten]
1
تک
منفرد، پراکنده
1.Auf diese Weise können Karten sehr sicher vereinzelt werden.
1. به این روش، کارتها به طور قطع پراکنده میشوند.
2.Sie finden vereinzelte Dörfer.
2. آنها روستاهای پراکندهای پیدا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vereint
vereinsmitglied
vereinsamung
vereinsamen
vereinigung
vereinzelung
vereisen
vereiteln
vereitelung
vereitern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان