خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نامزد
[اسم]
der Verlobter
/fɛɾlˈoːptɜ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Verlobte(n)]
[ملکی: Verlobten]
[مونث: Verlobte]
1
نامزد
1.Das sind Julie und ihr Verlobter...
1. این "یولی" و نامزدش است...
2.Die Frau neben ihm stellte er mir als seine Verlobte Ellen vor.
2. او زنی که کنارش بود را به من بهعنوان نامزدش "الن" معرفی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
verkehrsstau
verjagen
vereinsleben
vereinsheim
valentine
videofilm
vogel strauß
vogelart
vogelreservat
volksempfänger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان