خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به تعویق انداختن
[فعل]
verschieben
/fɛɐ̯ˈʃiːbn̩/
فعل گذرا
[گذشته: verschob]
[گذشته: verschob]
[گذشته کامل: verschoben]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
به تعویق انداختن
به عقب انداختن
مترادف و متضاد
aufschieben
verlegen
vertagen
1.Der Termin wurde um eine Woche verschoben.
1. قرار ملاقات یک هفته عقب افتاده است.
etwas (Akk.) verschieben
چیزی را به تعویق انداختن
Leider muss ich den Termin verschieben.
متاسفانه من باید قرار را به تعویق بیاندازم.
تصاویر
کلمات نزدیک
verschicken
verscheuern
verscheuchen
verschenken
verschandeln
verschiebung
verschieden
verschiedenartig
verschiedenheit
verschiedentlich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان