خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آلوده کردن
[فعل]
verschmutzen
/fɛɐ̯ˈʃmʊʦn̩/
فعل گذرا
[گذشته: verschmutzte]
[گذشته: verschmutzte]
[گذشته کامل: verschmutzt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
آلوده کردن
کثیف کردن
1.Die Fabrik verschmutzt den Fluss.
1. این کارخانه رودخانه را کثیف می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
verschmitzt
verschmieren
verschmerzen
verschlüsseln
verschluss
verschmutzung
verschmähen
verschnaufen
verschneit
verschnörkelt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان