1 . دست/پا/... روی هم انداختن
[فعل]

verschränken

/fɛɾʃrˈɛŋkən/
فعل گذرا
[گذشته: verschränkte] [گذشته: verschränkte] [گذشته کامل: verschränkt] [فعل کمکی: haben ]

1 دست/پا/... روی هم انداختن

مترادف و متضاد kreuzen
  • 1.Er verschränkte die Arme und wartete.
    1. او دست‌ها را روی هم انداخت [دست به سینه شد] و منتظر ماند.
  • 2.Sie verschränkte die Hände hinter ihrem Kopf.
    2. او دست‌ها را پشت سرش روی هم انداخت.
verschränken حالتی است که در آن دست‌ها/پاها/... به‌صورت X یا همان ضربدری روی هم قرار می‌گیرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان