خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مراقبت کردن
2 . فراهم کردن
[فعل]
versorgen
/fɛɐ̯ˈzɔʁɡən/
فعل گذرا
[گذشته: versorgte]
[گذشته: versorgte]
[گذشته کامل: versorgt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
مراقبت کردن
رسیدگی کردن
مترادف و متضاد
betreuen
sich kümmern
sorgen
1.Die Krankenschwester kam, um meine Wunden zu versorgen.
1. پرستار آمد تا به زخمهایم رسیدگی کند.
2.Mein Mann ist im Stall und versorgt die Tiere.
2. شوهر من در اصطبل است و از حیوانات مراقبت میکند.
2
فراهم کردن
تامین کردن
1.Er versorgte seine Familie.
1. او خانوادهاش را تامین میکند.
2.Meine Familie versorgt mich mit Nahrung und Geld.
2. خانوادهام پول و تغذیه من را فراهم میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
versonnen
versoffen
verslumen
version
versinken
versorger
versorgung
versperren
verspielen
verspielt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان