1 . آشنا
[صفت]

vertraut

/fɛɐ̯ˈtʀaʊ̯t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: vertrauter] [حالت عالی: vertrautesten]

1 آشنا صمیمی، مورد اعتماد

  • 1.Als ich wieder nach Hause kam, war es schön, in viele vertraute Gesichter zu blicken.
    1. وقتی که دوباره به خانه آمدم، زیبا بود که چهره‌های آشنای زیادی می‌دیدم.
  • 2.Ich bin mit der Funktionsweise dieser Waschmaschine vertraut.
    2. من با شیوه کارکرد این ماشین ظرف‌شویی آشنا هستم.
  • 3.Ihre Freundschaft wurde über die Jahre immer vertrauter.
    3. دوستی آن‌ها در طی سالیان، صمیمانه‌تر شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان