خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشامد
[اسم]
der Vorfall
/ˈfoːɐ̯fal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Vorfälle]
[ملکی: Vorfall(e)s]
1
پیشامد
اتفاق، رویداد، واقعه
1.Es ist unangenehm und ungewöhnlich, doch der Vorfall ist jetzt vorbei.
1. این ناخوشایند و غیرعادی است، اما پیشامد الان تمام شدهاست.
2.Ich meldete den Vorfall der Polizei.
2. من اتفاق را به پلیس گزارش دادم.
تصاویر
کلمات نزدیک
vorfahrt
vorfahren
vorfahr
vorerst
vorerkrankung
vorfallen
vorfilm
vorfinden
vorführen
vorführung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان