خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جلوی چیزی گرفتن
[فعل]
vorhalten
/ˈfoːɐ̯ˌhaltn̩/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: hielt vor]
[گذشته: hielt vor]
[گذشته کامل: vorgehalten]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
جلوی چیزی گرفتن
نگهداشتن
1.Er muss sich beim Husten die Hand vorhalten.
1. او باید هنگام سرفه دست را جلوی (دهان) بگیرید.
2.jemandem einen Spiegel vorhalten
2. یک آینه را جلوی کسی گرفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
vorhalle
vorhaben
vorgänger
vorgestern
vorgespräch
vorhaltung
vorhaltungen
vorhanden
vorhang
vorhaut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان