خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آییننامه
[اسم]
die Vorschrift
/ˈfoːʁˌʃʁɪft/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Vorschriften]
[ملکی: Vorschrift]
1
آییننامه
قانون
1.Beachten Sie bitte die Vorschriften für das Benutzen der Bibliothek.
1. لطفا به قانون برای استفاده از کتابخانه توجه کنید.
2.Der Plan für das neue Haus entspricht in einigen Punkten nicht den Bauvorschriften.
2. نقشه خانه جدید در برخی نقاط، آیین نامه ساخت را رعایت نمیکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vorschreiben
vorschlagen
vorschlag
vorschießen
vorschieben
vorschriftsmäßig
vorschub
vorschulalter
vorschuss
vorschweben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان