خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیدار
[صفت]
wach
/vax/
غیرقابل مقایسه
1
بیدار
1.Ich bin morgens immer sehr früh wach.
1. من همیشه صبحها خیلی زود بیدار هستم.
2.Ich bin noch nicht ganz wach.
2. من هنوز کاملاً بیدار نشدهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
wabe
waagschale
waagerecht
waage
w-lan
wachau
wache
wachen
wachheit
wachhund
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان