خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سلاح
[اسم]
die Waffe
/ˈvafə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Waffen]
[ملکی: Waffe]
1
سلاح
1.Die Polizei hat die Waffe gefunden, mit der die Frau erschossen wurde.
1. پلیس سلاحی را پیدا کرد که با آن به زن شلیک شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
wafer
wadenkrampf
wade
wacker
wackeln
waffel
wagemut
wagemutig
wagen
wagenheber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان