خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دانشمند
[اسم]
der Wissenschaftler
/ˈvɪsn̩ʃaftlɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Wissenschaftler]
[ملکی: Wissenschaftlers]
[مونث: Wissenschaftlerin]
1
دانشمند
پژوهشگر
1.An unserem lnstitut arbeiten sechs Wissenschaftler und Wissenschaftlerinnen.
1. در موسسه ما 6 پژوهشگر (مرد و زن) کار می کنند.
2.Sie ist Wissenschaftlerin an der Universität.
2. او یک پژوهشگر در دانشگاه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
wissenschaft
wissen, wie der hase läuft
wissen
wispern
wischen
wissenschaftlich
wissensgebiet
wissenswert
wissentlich
wittern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان