خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لطیفه
[اسم]
der Witz
/vɪts/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Witze]
[ملکی: Witzes]
1
لطیفه
جوک
1.Du hast dein Fahrrad für 50 Euro verkauft? Das ist doch ein Witz!
1. تو دوچرخه ات رو 50 یورو فروختی؟ این که یک جوک است!
2.Er kennt sehr gute Witze.
2. او جوک های خیلی خوبی بلد است.
3.Wir haben Witze erzählt und viel gelacht.
3. ما جوک تعریف کردیم و کلی خندیدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
witwer
witwenrente
witterung
wittern
wissentlich
witzelei
witzeln
witzfigur
witzig
witzlos
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان