خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریشه
2 . هویج
[اسم]
die Wurzel
/ˈvʊʁʦl̩/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Wurzeln]
[ملکی: Wurzel]
1
ریشه
1.Die Pflanzen haben neue Wurzeln ausgebildet.
1. گیاهان ریشههای جدیدی پدید آوردند.
2.Die Wurzeln dieser Pflanze sind über einen Meter tief in der Erde.
2. ریشه این گیاهان بیش از یک متر در عمق زمین است.
2
هویج
مترادف و متضاد
möhre
1.Hier gibt es Erbsen und Wurzeln.
1. در اینجا نخود و هویج وجود دارد.
2.Ich habe gestern Wurzeln gekauft.
2. من دیروز هویج خریدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wurstsalat
wurstbrot
wurst
wurmig
wurm
wurzeln
wust
wut
wächter
wägen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان