1 . خشم
[اسم]

die Wut

/vuːt/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Wut]

1 خشم عصبانیت

مترادف و متضاد Ärger Empörung Erregung
  • 1.In der Therapie lernte er, seine Wut zu zügeln.
    1. او در درمان آموخت که خشمش را مهار کند.
  • 2.Sie wurde rot vor Wut.
    2. او از خشم قرمز شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان