خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفت
[صفت]
zäh
/ʦɛː/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: zäher]
[حالت عالی: zähesten]
1
سفت
1.Der Braten ist zäh und trocken.
1. استیک کبابی سفت و خشک بود.
2.Der Teig ist zu zäh.
2. این خمیر بسیار سفت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
zytglogge
zyste
zypriotisch
zypriot
zyprer
zähheit
zähigkeit
zählen
zählung
zähmen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان