خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حساس
2 . نرم
[صفت]
zart
/ʦaːɐ̯t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: zarter]
[حالت عالی: zartesten]
1
حساس
ظریف
1.Sie hat eine zarte Haut.
1. او پوست ظریفی دارد.
2.Sie ist ein zartes Kind.
2. او بچه حساسی است.
2
نرم
1.Du musst das Gemüse nicht Iange kochen, es ist sehr zart.
1. تو نباید سبزیجات را زیاد میپختی، این الان خیلی نرم است.
2.Er aß im Restaurant ein herrlich zartes Steak.
2. او در رستوران یک استیک نرم عالی خورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
zar
zappen
zappeln
zapfsäule
zapfen
zartheit
zauber
zauberei
zauberer
zauberhaft
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان