خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بسیار زیاد
[قید]
zu viel
/ˈtsuː fiːl/
غیرقابل مقایسه
1
بسیار زیاد
1.Die große Pizza war zu viel für sie.
1. پیتزای بزرگ برای تو بسیار زیاد بود.
2.Ich habe zu viel gegessen.
2. من بسیار زیاد خوردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
zu tun haben
zu tief ins glas schauen
zu sein
zu hause
zu fuß
zu wenig
zu zweit
zubehör
zubereiten
zubereitung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان