خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرفتن
[فعل]
zugreifen
/tsˈuːɡraɪfən/
فعل بی قاعده ضعیف
فعل ناگذر
[گذشته: griff zu]
[گذشته: griff zu]
[گذشته کامل: hat gegriffen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
گرفتن
مترادف و متضاد
anpacken
grapschen
greifen
1.Er griff rasch zu, bevor der Teller zu Boden fiel.
1. او قبل از آنکه بشقاب به زمین بیفتد سریع (آن را) گرفت.
2.Er hat mit beiden Händen zugegriffen und nicht mehr losgelassen.
2. او با دو دستش (آن را) گرفت و دیگر رها نکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
zugluft
zugleich
zugig
zugewandert
zugetan
zugspitze
zugtyp
zugucken
zugunsten
zugute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان