[فعل]

besichtigen

/bəˈzɪçtɪɡən/
فعل گذرا
[گذشته: besichtigte] [گذشته: besichtigte] [گذشته کامل: besichtigt] [فعل کمکی: haben ]

1 بازدید کردن دیدن، دیدن کردن

مترادف و متضاد angucken ansehen besuchen betrachten
die Stadt/ein Schloss/eine Wohnung/... besichtigen
از یک شهر/قصر/آپارتمان/...دیدن کردن
  • 1. Ich möchte gern den Dom besichtigen.
    1. من دوست دارم از کلیسای جامع دیدن کنم.
  • 2. Im Urlaub haben wir Schloss Schönbrunn besichtigt.
    2. در تعطیلات ما از قلعه "َشونبرون" دیدن کردیم.
کاربرد واژه besichtigen به معنای بازدید کردن
واژه besichtigen معنای تا حدی نزدیک به "بازدید کردن" در فارسی دارد. از besichtigen برای اشاره به رفتن به یک محل خاص با هدف دیدن چیزی یا دیدن کردن از محل استفاده می‌شود. از besichtigen معمولاً برای اشاره به دیدن کردن از مکان‌های جذاب گردشگری یا موزه‌های استفاده می‌شود، وقتی از besichtigen برای ساختمان‌ها استفاده می‌کنیم معمولاً منظور این است که وارد محل شده‌ایم و محیط داخلی آن را دیده‌ایم. مثلاً: "die Stadt besichtigen" (از شهر دیدن کردن)، "ein Schloss besichtigen" (از یک قصر دیدن کردن)، "eine Wohnung besichtigen" (یک آپارتمان را دیدن)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان