1 . پرسه زدن
[فعل]

flanieren

/flaˈniːʀən/
فعل ناگذر
[گذشته: flanierte] [گذشته: flanierte] [گذشته کامل: flaniert] [فعل کمکی: haben ]

1 پرسه زدن قدم زدن

مترادف و متضاد schlendern spazieren gehen
  • 1.Die Spaziergänger flanierten die Promenade entlang.
    1. گردش‌کنندگان در امتداد گردشگاه قدم زدند.
  • 2.Sie haben durch den Park flaniert.
    2. آن‌ها در پارک پرسه زدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان