[قید]

ganz

/ɡan(t)s/
غیرقابل مقایسه

1 حتما دقیقا

  • 1.Ganz sicher kommt er gleich.
    1. او حتما الان می‌آید.

2 کامل تمام

مترادف و متضاد ganz und gar restlos total vollständig
etwas ganz essen/trinken/schreiben/...
چیزی را کامل خوردن/نوشیدن/نوشتن/...
  • 1. Er hat den Kuchen ganz aufgegessen.
    1. او شیرینی را کامل تا انتها خورد.
  • 2. Hast du das Buch schon ganz gelesen?
    2. کتاب را کامل خواندی؟

3 کاملا تماما

مترادف و متضاد komplett recht
ganz vergessen/erinnern/...
تماما [به کل] فراموش کردن/یادآوردن/...
  • Den Zahnarzttermin habe ich ganz vergessen.
    قرار دندان پزشک را من کاملا فراموش کردم.
ganz gut/nett/schlecht/...
کاملا خوب/مهربان/بد/...
  • 1. Er wird vor Schreck ganz blass.
    1. او از ترس کاملا رنگ‌پریده شد.
  • 2. Ich bin ganz traurig darüber, dass du wegziehst.
    2. من بابت اینکه تو نقل مکان کردی کاملا ناراحتم.
  • 3. Ich finde Janis ganz nett.
    3. به نظر من "جنیس" کاملا خوب است.
[صفت]

ganz

/ɡan(t)s/
غیرقابل مقایسه

4 تمام همه

مترادف و متضاد gesamt komplett total vollkommen vollständig
  • 1.Das ganze Haus benötigt Reparaturen .
    1. همه‌ی خانه به تعمیرات نیاز دارد.
eine ganze Pause/Note/...
یک سکوت/نت/... کامل (موسیقی)
eine ganze Drehung/Tag/...
یک دور/روز/... کامل
  • 1. Er hat in nur 80 Tagen die ganze Welt umrundet.
    1. او تنها در 80 روز، تمام جهان را دور زد.
  • 2. Ich habe den ganzen Tag noch nichts gegessen.
    2. من تمام روز هنوز هیچی نخوردم.
  • 3. So, die Maschine ist wieder ganz.
    3. پس، دستگاه دوباره کامل شد.
کاربرد صفت ganz به معنای تمام
- همه‌چیز بدون باقیمانده، بدون استثنا، تمام و کمال؛ در زمان معیار معمولا به همراه اسم مفرد ظاهر می‌شود
"das ganze Haus" (تمام خانه)
".das war nicht die ganze Wahrheit" (این همه واقعیت نبود.)
- تمام، کامل؛ معمولا به عنوان صفت نامشخص کاربرد دارد
"eine ganze Drehung" (یک دور کامل)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان