[صفت]

gar

/ɡaːɐ̯/
غیرقابل مقایسه

1 پخته

  • 1.Die Kartoffeln sind noch nicht gar.
    1. سیب زمینی ها هنوز کاملا نپخته.
[قید]

gar

/ɡaːɐ̯/
غیرقابل مقایسه

2 اصلا به هیچ عنوان

  • 1.Du räumst nie dein Zimmer auf. – Das ist gar nicht wahr.
    1. تو هیچ وقت اتاقت را تمیز نمی کنی. - این اصلا حقیقت ندارد.
[حرف]

gar

/ɡaːɐ̯/

3 که

  • 1.Er wird doch nicht gar einen Unfall gehabt haben?
    1. او که اصلاً تصادفی نکرده (نه)؟

4 واقعاً

  • 1.Er hat gar geglaubt, dieses Problem existiere überhaupt nicht.
    1. او واقعاً باور نکرد که این مشکل اصلاً وجود ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان