1 . ازدحام
[اسم]

das Gedränge

/ɡəˈdʀɛŋə/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Gedränge] [ملکی: Gedränges]

1 ازدحام شلوغی

  • 1.Seit drei Stunden wartete er im Gedränge der Passanten auf den Zug
    1. از سه ساعت پیش او در ازدحام مسافران برای قطار منتظر بوده‌است.
  • 2.Stefan hatte sie im Gedränge verloren.
    2. "اشتفان" او را در شلوغی گم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان