[اسم]

die Küche

/ˈkʏçə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Küchen] [ملکی: Küche]

1 آشپزخانه

  • 1.Der neue Herd kommt in die Küche.
    1. اجاق جدید به آشپزخانه می‌آید.
  • 2.Er ist in der Küche und wäscht ab.
    2. او در آشپزخانه و در حال شست‌وشو است.
  • 3.Ich suche eine Wohnung mit drei Zimmern, Küche und Bad.
    3. من به‌دنبال خانه‌ای با سه اتاق، آشپزخانه و حمام هستم.

2 سبک آشپزی

  • 1.Ich mag die deutsche Küche.
    1. من سبک آشپزی آلمانی را دوست دارم.
  • 2.Seine Küche ist kreativ.
    2. سبک آشپزی او خلاقانه است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان