1 . شکاف
[اسم]

die Kluft

/klʊft/
قابل شمارش مونث
[جمع: Klüfte] [ملکی: Kluft]

1 شکاف پرتگاه

مترادف و متضاد Riss Spalte
  • 1.Die Kluft zwischen Arm und Reich wird Zeit immer größer.
    1. شکاف بین فقیر و غنی همیشه بزرگ‌تر می‌شود.
  • 2.Sie war in eine tiefe Kluft gestürzt.
    2. او در یک پرتگاه بزرگ سقوط کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان