1 . کلم
[اسم]

der Kohl

/koːl/
قابل شمارش مذکر
[جمع: kohle] [ملکی: kohl(e)s]

1 کلم

  • 1.Im Winter essen wir oft Kohl.
    1. در زمستان ما معمولا کلم می‌خوریم.
  • 2.In unserer Gegend isst man viel Kohl.
    2. در منطقه ما خیلی کلم خورده می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان