[قید]

nur

/nuːɐ̯/
غیرقابل مقایسه

1 فقط تنها

مترادف و متضاد bloß lediglich
  • 1.Er ist nicht nur ein guter Schauspieler, sondern auch ein guter Sänger.
    1. او نه تنها بازیگری خوب است، بلکه خواننده‌ خوبی هم است.
  • 2.Ich habe keinen Hunger. Ich möchte nur etwas trinken.
    2. من گرسنه نیستم. فقط چیزی برای نوشیدن می‌خواهم.
  • 3.Ich habe nur heute Abend Zeit.
    3. من فقط امروز عصر وقت دارم.
  • 4.Ich möchte nur ein Glas Wasser.
    4. من فقط یک لیوان آب می‌خواهم.
  • 5.Im Kaufhaus gibt‘s T-Shirts für nur fünf Euro.
    5. در فروشگاه تیشرت‌هایی فقط (به قیمت) 5 یورو موجود است.
  • 6.Kannst du mir Geld leihen? - Tut mir leid. Ich habe nur fünf Euro dabei.
    6. می‌توانی به من پول قرض بدهی؟ - ببخشید، من فقط 5 یورو همراهم دارم.
کاربرد قید nur به معنای فقط
- برای محدود کردن چیزی که قبلاً گفته شده‌است:
".Das Konzert war toll, nur war die Musik zu laut" (کنسرت خوب بود فقط موسیقی بسیار بلند بود.)
- از ترکیب زیر برای اضافه کردن به چیزی که قبلاً بیان شده‌است، استفاده می‌شود:
"nicht nur ... sondern auch" (نه تنها... بلکه)
- استفاده از ترکیب "nur dass" نیز در زبان آلمانی معمول است:
".Der Film hat mir gut gefallen, nur dass er ein bisschen lang war" (من فیلم را دوست داشتم فقط اینکه کمی طولانی بود.)
[حرف]

nur

/nuːɐ̯/

2 حالا

  • 1.Was kann da nur passiert sein?
    1. حالا چی می‌تونه پیش بیاد [حالا چی می‌شه]؟
  • 2.Wie funktioniert das denn nur?
    2. این حالا دیگه چطوری کار می‌کنه؟
  • 3.Wo ist denn nur mein Schlüssel?
    3. حالا دیگه کلیدم کجاست؟

3 آخه

  • 1.Warum hast du das nur nicht schon früher gesagt?
    1. چرا آخه تو این رو زودتر از این نگفتی؟

4 بابا

  • 1.Nur keine Angst!
    1. بابا نترس!
  • 2.Nur Mut, das schaffst du schon!
    2. بابا شجاع باش، تو خوب از پسش برمی‌آی.

5 [بیان تهدید، هشدار]

  • 1.Komm nur nicht so spät nach Hause, du weißt ja, dass Vater das nicht mag.
    1. خیلی دیر نمی‌آی خونه ها، خودت خوب می‌دونی پدرت خوشش نمیاد.
  • 2.Sei nur nicht so frech!
    2. اینقدر پررو نباشا!

6 [بیان حسرت]

  • 1.Hätte ich das doch nur nicht gesagt!
    1. اگر من این رو نگفته بودما [کاش این رو به تو نگفته بودما]!
  • 2.Wäre ich nur zu Hause geblieben, dann hätte das nicht passieren kِönnen!
    2. اگر من تو خونه می‌موندما، بعدش این دیگه نمی‌تونست اتفاق بیفته!

7 که (تأکید)

  • 1.Ich tue alles, was du nur willst.
    1. من هر کاری که تو بخوای انجام می‌دم.
  • 2.Komm, wann immer du nur willst
    2. بیا، هروقت که می‌خوای.
  • 3.Sie geht spazieren, so oft sie nur kann.
    3. او به پیاده‌روی می‌ره، هرچقدر که بتونه.

8 به‌شدت بسیار

nur so + Verb
nur so + فعل
  • 1. Sie schlug die Tür zu, dass es nur so knallte
    1. او چنان در را بست که به‌شدت به صدا درومد.
  • 2. Sie zitterte nur so vor Angst.
    2. او به‌شدت از ترس می‌لرزید.

9 بدتر

nur noch + Komparativ
nur noch + صفت برتر
  • 1. Bleib im Bett, sonst wirst du nur noch krank.
    1. تو تخت بمون، وگرنه بدتر مریض میشیا.
  • 2. Sag lieber nichts, sonst wird er nur noch wütender.
    2. ترجیحاً هیچی نگو، وگرنه او بدتر عصبی میشه‌ها.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان