1 . اساسی 2 . رادیکال
[صفت]

radikal

/ʀadiˈkaːl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: radikaler] [حالت عالی: radikalsten]

1 اساسی ریشه‌ای

مترادف و متضاد gründlich grundsätzlich
  • 1.Das ein radikaler Bruch mit der Tradition.
    1. این یک جدایی اساسی از سنت است.
  • 2.Wir müssen radikal denken und radikal handeln.
    2. ما باید اساسی فکر کنیم و اساسی رفتار کنیم.

2 رادیکال افراطی

  • 1.Er denkt radikal.
    1. او افراطی فکر می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان